حضور گلپنگ بعد از پنج سال دوری از درجشنواره تئاتر سوره

اجرای نمایش باد که مینویسد   

به کارگردانی:حسن ذاکری

جدید ترین کار گروه گلپنگ  

زمان سه شنبه ۲۷ بهمن ماه.مکان سالن طوبی  

نویسنده:آرش عباسی

بازیگران:طاهره آزادی.جعفرقاسمی.حسن ذاکری وحسین اصیلی 

آهنگساز:عبدالرضاسهرابی 

طراح صحنه:مجتبی سلیمی 

مشاور هنری:حسین غلامشاهی   

 

بعد از پایان جشنواره دلایل حضور نیافتن گلپنگ طی این پنج سال در این رویداد هنری شرح داد خواهد شد

که عشق اسان نمود اول.......

    
این تصاویر مربوط به زوجیست که در سال ۲۰۰۵پوند اسمانی خود را بستند ودخترک به خاطر تزریق مداوم مورفین وبیماری سرطان تنها بعد از ۵روز به ندای عدن پاسخ گفت.واین است ..... 
کلام الا یا ایها الساقی ...............      
                                                                                                                                

و زنده ای باید کرد

بیاموزیم  گهگاهی در حضیض هم می توان عزیز بود....... و نگاه براندازیم  بر خیمه گلبر آهن

همی روزها عاشوراست اگر حسین را بشناسیم

 

عاشورا جیست؟ 

حسین کیست؟ 

میدانم که او فرزند فاطمه است. که فاطمه نیز دخت رسول خداست. 

خوب اینها چه دخلی بر حسین دارد مگر او چه کرده که ما اینگونه بر سر وسینه کی می کوبیم؟  

چرا در این هزار و چهارصد اندی سال که بر سر ودل تافته ایم به خاطر حسین از خود نپرسیده ایم  

که مگر کشته شدن هفتاد ودو نفر اینقدر ارزش  دارد که ما هر ساله بر خیابانها بریزیم و بنالیم از ظلم  یزیدیان بر حسین. 

در طول تاریخ بشریت هزاران بلکه صدها هزار جنایت بر علیه مظلومین شده است که شاید من وشما حتی  ده تا شان نیز به گوشمان نخورده است. 

ظلم چنگیز.....قتل عام تیمور....نسل کشی زوللوها........ کشتار سرخپوستان. 

 

و هیروشیما وناکازاکی......ویتنام.........جنایات صدام.......قتل عام فلسطینیان.......و............. 

 

اینها فقط نمونه هایی بود که من و شما خوانده ایم. و چه جنایاتی که حتی تاریخ هم از گفتار آن بازمانده.  

اما چرا حسین باشد و دیگران نه؟؟؟؟؟  

 

خدای من کفر است که من میگوییم یا خود شناسی که قرار است مرا به حسین دیگر رساند. 

 

هرچه فکر میکنم بازهم از وصف  هفتاد دو انسان عاجزم و نمیدانم به کدامین عشق سالهاست که برایش میگریم.  

شاید این صدای حق است که بر من مانده وحسین حسین  میکنم.

تئاتر فجر امسال و بوی جنوب

                                              به نام تنها خدا  

امسال در جشنواره تئاتر فجر ما شاهد دو اجرا از بچه های هرمزگان هستیم. 

دوستانی که به نوعی به علت نوع کارهایشان مورد توجه اداره ارشاد نبوده اند. 

اما چون همیشه ثابت شد که عزیزان ما در اداره ارشاد و هئیت نظارت بر تئاتر استان سخت در اشتباهند و اینگونه نیست که انگونه باید اندیشید. 

کارهای راه یافته به جشنواره:مکبث زار(ابراهیم پشتکوهی)وجای خالی پا(امین سالاری) 

ابراهیم که مدتهاست مورد خشمو غضب قرار دارد وامثال سالاری هم که به قول بعضی از دوستان نباید پا بگیرد. 

ما تا کی در تئاتر استان باید شاهد ممیزی های باشیم که نه تنها کمکی به اهداف والای هنر نمیکنند بله سدی تلخ در جلوی پیشرفت هنر و عقب نماندن از قافله تئاتر ایران و جهانند. 

 

و تبریک به امین و ابراهیم و تمامی بچه های گروهشان که را هپریدن از دیوار  را  بلدنند

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. 

وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخش


هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... 

نمی دانم ، 
مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن 
دکتر شریعتی

ادامه مطلب ...


پدر ، مادر ، ما متهمیم

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان  خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را... 

بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...