استاد احمدحبیب زاده هم پر

هنوزصدای سکوت می دهی

هنوز آرام در ردیف جلو سالن های بی تماشگر نشسته ای

هنوز قلبت صدای عطش بر روزگار میدهد

و هنوز میبالی بر پیران عشق و جوانان شور

تو ............. تو بار هزاران خاطرهای که بر دوشمان نشسته

تو نگاه معصومانه صحنه ای 

تو دیالوگهای ناگفته ای

تو در نگاه پنجره ای

تو لحظه لحظه تبسم بعد از اجرای شادمانه ای

تو در کنار درب های بسته. سالن های بی تماشاگر .و هیس هیس وهق هق و خنده های تماشاگری

و تو سراسر حبیب زاده ای

انگار همین دیروز بود.دو سال پیش رو میگم نمیدونم از کجا و از کی تلفتنم رو گیر اورده بودی.زنگ زدی که بگی من رئیس انجمنم ولی بخدا رد شدن کارت توی بازبینی دست من نبود.بهم گفتی وقتی از اونهایی که از بین ما رفتن گفتی احساس کردم هنوز هم کسی هست که به فکر قطعه هنرمندان باشه.گفتی نگرانی از رد شدن بچه ها.یی. و گفتی اومدی که نگذاری اینجوری بر صحنه ها تاخت تاز بشه.اما افسوس.........

بهم گفتی تا میتونی کار کن وتا میتونی محکم باش.

گفتم از کجای تئاتر خط بقا بیشتر لذت بردی استاد؟

با اون صدای زیبات

گفتی اونجایی که گفتی

ابراهیم زارعی پر..........

عبدالله رحیمی پر.........

ناصر عبدالهی پر..........

مظفر شنبه پور پر........

و امروز استاد احمد حبیب زاده هم پر......................................................پر

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا اقدسی سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ق.ظ http://sharji.com

سلام مجتبی جان
پرنده رفتنیست ، پرواز را به خاطر بسپار...

چیزگ سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ

حالا بنده خدا فوت کرد . تو چرا شدی آش کاسه بدست یک وجب روغن سرد؟ زنک!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد